چگونه انقلاب راه مقابله با بحران زیست محیطی باز میکند و امکان حفاظت از کره زمین را برای نوع بشر فراهم آورد
تنها از طریق انقلاب است که حل موفقیت آمیز بحران زیست محیطی میسر میشود. فراخوان و پیام اخیر حزب کمونیست انقلابی آمریکا با عنوان «انقلابی که نیاز ما است. .. رهبری که از آن ما است...» بر این نکته دست میگذارد:
«این نظام است که ما را به اینجا کشانده و همین جا نگاه مان داشته. از طریق انقلاب است که میتوانیم از شرّ این سیستم خلاص شویم و سیستم بسیار بهتری به وجود آوریم. هدف نهایی این انقلاب، کمونیسم است: جهانی که در آن مردم همراه هم و در جهت منافع مشترک، کار و مبارزه میکنند... جهانی که در آن هرکس آنچه میتواند را به جامعه عرضه میکند و در عوض هر آنچه لازمه یک زندگی شایسته و انسانی است را دریافت میکند... جهانی که در آن تبعیضی میان انسانها نیست. هیچکس بر دیگران حکم نمیراند، بر آنان ستم نمیکند، ابزار دستیابی به یک زندگی شایسته را از چنگ دیگران بیرون نمی کشد؛ و نه فقط این، که دیگران را از دانش و ابزار درک واقعی جهان و اقدام به تغییر جهان نیز محروم نمی کند.»
در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا، انقلاب سوسیالیستی اولین گام برای دستیابی به جهان کمونیستی، اولین گام در مسیر مبارزه برای چنین جهانی است. قدرت دولتی نوین سوسیالیستی تفاوتی ریشهای با سرمایهداری دارد. این دولت اولویتهای خود را بر مبنای تامین نیازهای کل نوع بشر جلو میگذارد. جامعه سوسیالیستی بر اساس اصل فعالیت مشترک تودهها و مبارزه در جهت منافع مشترک سازمان مییابد. در یک اقتصاد سوسیالیستی، مالکیت و کنترل بر تولید از طریق دولت سوسیالیستی، اجتماعی میشود. وسائل تولید ثروت در خدمت جامعه و نوع بشر قرار میگیرد.
در سوسیالیسم، دیگر معیارها و چارچوب تولید تابع قوانین تولید کالائی (سود در راس امور، و منطق "یا گسترش، یا مرگ!") نیست. دیگر این قوانین نیستند که تعیین میکنند چه تولیدی ممکن و مطلوب است. و این گامی فوق العاده رهایی بخش است. برای نخستین بار، امکان سازماندهی و برنامه ریزی تولید به صورت منطقی فراهم میشود. به طور نقشه مند دروازه درک علمی به روی کل جامعه باز خواهد شد و هم زمان، افق فعالیتهای حرفهای علمی گسترش یافته و هدفمندتر شده، و برای نخستین بار نیروی خلاقه تودههای مردم در همه جوانب شکوفا میشود. امروز با وضعیتی کاملا متفاوت روبروئیم و همین وضعیت است که بشر را با یک فاجعه زیست محیطی مواجه کرده است. مهلت کره خاکی دارد به سر میآید. تاکید نوشته حاضر نیز بر این نکته است.
یکی از اولویتهای بسیار مهم جامعه نوین سوسیالیستی باید طرح و اجرای تدابیری برای حفاظت و نگهداری انواع اکوسیستمها باشد تا از فروپاشی گسترده زیست محیطی جلوگیری کرده و سلامت زمین را برای نسلهای آینده تضمین کند. جامعه سوسیالیستی، درک عمیق تری از رابطه مردم با طبیعت و مسئولیتی که انسانها در قبال کره زمین دارند را تبلیغ خواهد کرد.
تاریخ واقعی انقلاب سوسیالیستی
در جهان معاصر هیچ کشور سوسیالیستی وجود ندارد. ولی بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۵۶ در شوروی و بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶ در چین، سوسیالیسم موجودیت داشت. در سال ۱۹۷۶ بعد از مرگ مائو و متعاقب یک کودتای نظامی که به دستگیری نزدیکترین یارانش انجامید سوسیالیسم سرنگون و سرمایهداری احیا شد ـ هر چند که برخی از تزئینات بیرونی سوسیالیسم بر جای ماند.
ولی قبل از کودتا و به ویژه در دوره انقلاب فرهنگی، چین سوسیالیستی دستاوردهای بی نظیری داشت. بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶ امید به زندگی از ۳۲ سال به ۶۵ سال رسید. روی مسائل مربوط به برابری جنسیتی تاکید گذاشته میشد و شعار «زنان نیمی از آسمان را بر دوش دارند» بر سر زبانها بود. چین مائوئیستی پیشتاز مدل رشد موزون و تامین امنیت غذایی بود. طی انقلاب فرهنگی رشد تولیدات صنعتی سالانه حدود ده در صد بود. و چین سوسیالیستی تنها کشوری بود که در آن فرایند صنعتی شدن با گسترش عظیم و خارج از کنترل شهرها همراه نبود.
بیایید به جهت گیری محیط زیستی چین در زمانی که واقعا سوسیالیستی بود (و نه چین امروز) نگاهی بیاندازیم: یکی اقدامات در این زمینه، گسترش جنگلها در مناطق روستایی برای مقابله با فرسایش خاک بود؛ در پروژههای بزرگ حفاظت آب سرمایه گذاری میشد؛ استفاده از کودهای باکتریل بومی و حشره کشهای میکربی بومی در زراعت تشویق میشد. بازیافت زبالههای صنعتی یکی از خصوصیات مهم اقتصاد سوسیالیستی چین بود. و یکی از مهم ترین راهگشاییها در زمینه مدیریت اقتصادی ـ محیط زیستی، تدوین «برنامه ریزی منطقه ای» بود: جامعه علاوه بر نقشههای صنعتی، برنامه ریزی همه جانبه در سطح محلی و منطقهای را پیش میبرد. در این برنامه ریزی، موقعیت اهالی و تاثیرات اجتماعی رشد اقتصادی مورد ارزیابی قرار میگرفت.
از این تجربه، درسهای مثبتی میتوان آموخت. با وجود این، اولین جوامع سوسیالیستی و از جمله چین آن طور که باید و شاید اهمیت حفاظت از اکوسیستم کره زمین را درک نمیکردند. از زمان آن انقلابات و شکستشان، شاهد تضعیف اکوسیستمهای حیاتی هستیم. این روند میرود که به نقطه بی بازگشت بیانجامد.
ما به یک رویکرد واقعا ریشهای نیاز داریم
بنابراین ما برای ایجاد یک جامعه سوسیالیستی به یک رویکرد واقعا ریشهای نیاز داریم. رویکردی که به لحاظ زیست محیطی پایدار باشد... ما به جامعهای نیاز داریم که ارزش شگفتیها و تنوع طبیعت را بداند و بشناساند... و مهمتر اینکه به نجات کره زمین و قابل سکونت کردن آن برای انسانها متعهد باشد. چنین رویکردی امکان پذیر است.
از یک طرف، دانشمندان و محققان و افرادی در سراسر جهان هستند که در این زمینه چندین دهه تجربه دارند. آنان از دهه ۱۹۶۰ مسائل مربوط به محیط زیست را مطالعه کردهاند. در مورد کارهایی که باید برای معکوس کردن روند تخریب محیط زیست و جلوگیری از صدمات جدی به کره زمین انجام شود، بسیار میدانند. امروزه فعالیتهای مهم و مبتکرانهای برای حفاظت از اکوسیستمها (مثلا در مورد صخرههای مرجانی) انجام میشود. استفاده از منابع تجدیدپذیر انرژی رو به افزایش است و مطالعه و آزمایش در این زمینه جریان دارد.
ولی برای این که تاثیر این کارها در بازهای طولانی، ماندگار و قابل اتکاء باشد باید بیش از اینها به آن پرداخت. دانشمندان و پژوهشگرانی که در این زمینه تلاش میکنند مرتب سرشان به سنگ میخورد. روابط سود محوری که بر اقتصاد و زندگی اجتماعی کره خاکی حاکم است مرتبا جلوی پیشرفت کارشان را میگیرد. این روابط سود محور، دست و پای بشر را میبندند و امکان نمیدهد آن طور که باید و شاید از زمین محافظت کند.
با وجود این طرفداران حفظ محیط زیست و دیگر دانشمندان مدتهاست میدانند چه کارهایی باید انجام شود. البته همیشه تئوریها و مباحث جدیدی، چه در مورد ابعاد و وخامت وضعیت زیست محیطی و چه در مورد راه حلها، پیش گذاشته میشود. این خود، عاملی مثبت برای یافتن راه حل بحران زیست محیطی در یک جامعه نوین است.
از سوی دیگر، راهگشایی جدیدی در درک بشر از انجام یک انقلاب رهائی بخش و چند وجهی سوسیالیستی در دنیای امروز انجام گرفته است: سنتز نوین کمونیسم توسط باب آواکیان.. آواکیان با اتکاء به دستاوردهای انقلابات گذشته و بررسی و سره و ناسره کردن نقادانه آنها، در زمینههای مهمی از آنها فراتر رفته است. بر این اساس، آواکیان چشماندازی از سوسیالیسم را به عنوان یک جامعه واقعا پر جنب و جوش و تحول پذیر، سنتز کرده است. این سنتز نوین، جهت گیری ضروری برای گسترش و ترویج انقلاب جهانی را فراهم میسازد.
انقلاب سوسیالیستی، مدینه فاضله و ارض موعود نیست. هر جامعه سوسیالیستی جدیدی با چالشها، فشارها، و تضادهای عظیمی روبرو خواهد بود. وضعیت اضطراری زیست محیطی قویا مطرح است. انقلاب، مردم و ظرفیتهای فنی و علمی را از قید و بندهای نظام مالکیت و سود سرمایهداری آزاد خواهد کرد. اما انقلاب دردناک هم هست. امپریالیستها برای حفظ حاکمیتشان از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند کرد. باید انتظار جنایات و آوارگیهای عظیم را داشت. هر انقلابی که به پیروزی رسد، کماکان با بخشهای قابل توجهی از دنیا رو در رو خواهد بود. دنیای متخاصم امپریالیستی ـ سرمایهداری رویاروی انقلاب قرار خواهد داشت.
در عین حال، جامعه نوین با تلاشهای ضد انقلابی چه از جانب استثمارگران سرنگون شده، چه از جانب برخی از نیروهای در قدرت که خواهان احیای سرمایهداریاند ، روبرو خواهد شد. جامعه سوسیالیستی از تمایزات اجتماعی و ایدههای عقب ماندهای که مُرده ریگِ جامعه طبقاتی ـ استثماری قبلی هستند بری نخواهد بود. برای انقلاب کردن و تضمین پیشروی انقلاب، به رهبری پیشاهنگ نیاز است، به حزب کمونیست. رهبری جدید با وظایف شدیدا پیچیدهای روبرو است: هم باید قدرت را حفظ کند و هم کاری کند که این قدرت ارزش حفظ کردن داشته باشد. یعنی قدرتی باشد که به طور روز افزون تودههای مردم را درگیر مدیریت جامعه کند؛ جامعه پر جوش و خروش و سرزنده ای را در جهت نابودی تمام تمایزات طبقاتی و روابط تولیدی استثمارگرانه، تمام روابط و نهادهای ستمگرانه و ایدههایی که بازتاب آن روابطاند رهبری کند؛ و بر این اساس، دولت را محو کند و نیاز به وجود هرگونه رهبری نهادینه را از بین ببرد.
این یک چالش تاریخی است: انقلاب کردن در زیستگاه اصلی امپریالیسم؛ پیروز شدن با اتکاء به اراده سیاسی و اخلاقی در مبارزه جبری بر سر قدرت و تداوم بخشیدن به چنین اراده ای. تا دولت و جامعه نوین سوسیالیستی حقیقتا بتواند راهنما و روشنگر راه رهایی نوع بشر و حفظ این کره خاکی سیاره باشد.
جامعه سوسیالیستی و برنامه ریزی سوسیالیستی
تحت نظام سرمایهداری، تولید اجتماعی و محاسبه اقتصادی، توسط سود تعیین میشود. در سوسیالیسم، دیگر این گونه نخواهد بود. جامعه و اقتصاد سوسیالیستی آگاهانه برای ترویج و پیشبرد انقلاب جهانی به سوی یک جهان کمونیستی تلاش خواهد کرد. تصمیمات اقتصادی و حسابرسی بر اساس تولید نقشه مند و عقلانی (با به کارگیری مهارتها، منابع و قابلیتهای مختلف جامعه) اتخاذ میشود و در جهت خدمت به آنچه برای بهروزی نوع بشر مفید و مهم است.
جامعه سوسیالیستی، در درجه اول، منافع دراز مدت بشر و کره زمین را مد نظر قرار میدهد. برای حفاظت و نگهداری از اکوسیستم باید «دید دراز مدت» داشت و چندین دهه و چندین نسل را منظور کرد. این کاری است که از عهده جامعه سرمایهداری خارج است و با کارکرد «سریعتر ثروتمند شو» و اجباری که منطقِ «یا گسترش یا مرگ» تحمیل میکند، نمیخواند ـ و گر نه امروز با چنین وضعیتی روبرو نبودیم.
در مقابل، سوسیالیسم، امکان دید دراز مدت را فراهم میکند و راه را برای یک فلسفه جدید و برای شیوههای متفاوت و نوین پیشبرد کارها باز میکند. به عنوان مثال:
- محاسبه اقتصاد در جامعه نوین سوسیالیستی با معیارها و اهدافِ گستردهای هدایت خواهد شد: ریشه کن کردن نابرابری به جا مانده از جامعه کهن، سازگاری با محیط زیست؛ دستیابی به توازن منطقی بین صنعت و کشاورزی؛ تعقیب راههایی جدید برای ادغام شهر و روستا؛ رفع تقسیم کار یدی و کار فکری. برای حل این گونه مسائل میتوان بودجه و منابع را از یک بخش یا از یک منطقه به دیگر نقاط انتقال داد.
- برنامه ریزی در سوسیالیسم یکپارچه و چند بُعدی خواهد بود. این موضوع در بخش سلامت و امر جدا افتادن از کار که ممکن است مردم با آن مواجه شوند، به اجراء در خواهد آمد. این کار به ایجاد تعاون و روابط جدیدی میان اهالی خواهد انجامید. به مسائل مربوط به هزینه و بهره وری توجه خواهد شد اما این توجه، دیگر به معنای منفعت جویی و هدف قرار دادن سود نخواهد بود.
- این یک اقتصاد سوسیالیستی متحد خواهد بود. اقتصادی که باید متمرکز باشد: معنایش وجود یک رهبری همه جانبه و هماهنگ است، و یک حس هدایت کننده عمومی در مورد سمت و سوی همه امور. برنامه ریزی سوسیالیستی متحد و متمرکز در تحقق اولویتهای کلیدی (مثلا غلبه بر میراث نژادپرستی، تعیین ملزومات کلیدی تولید و فنآوری؛ و انتشار دانش و راهگشاییهای عملی) نقش اساسی ایفا میکند.
برنامه ریزی با در نظر گرفتن کل جامعه و انواع حیات
در این جزوه، هنگام بحث از رابطه سرمایهداری و محیط زیست از عبارت «بیرون گود» استفاده کردیم. این مفهوم به این واقعیت اشاره دارد که هر بنگاه اقتصادی و یا بخش تولیدی دارای اثراتی بر اقتصاد و جامعه است که از محدوده عملیاتی خودش بسیار فراتر است. این هزینههای زیست محیطی و اجتماعی وسیعتر (نظیر آلودگیهایی که تقاصش را جوامع و نسلهای آتی میپردازند) در محاسبات سرمایهداران منفرد جایی ندارد.
در یک اقتصاد سوسیالیستی واقعی، هزینهها و منافع بزرگتر فعالیتهای اقتصادی باید دغدغه کل جامعه شود. از یک طرف، مشکلات و تضادهایی که توسعه اقتصادی بوجود میآورد باید عمیقا در بالاترین سطوح برنامه ریزی تجزیه و تحلیلِ شود. از سوی دیگر، همه واحدها و سطوح جامعه باید با حس مسئولیت اجتماعی و جهانی عمل کنند. دولت سوسیالیستی کاردانی و عزم مردم را به منظور تجزیه و تحلیل و حل مشکلات و چالشهایی که در مقابل جامعه قد علم میکنند به کار گیرد.
چگونه یک جامعه و اقتصاد در هم تنیده میتوانند بر پایه این مدل عمل کنند و دست به تصمیم گیریهایی بزنند که بر توسعه همه جانبه اثر گذار باشد؟
شرکت مردم در سطوح محلی برای بررسی و پیکربندی مجدد جوانب مختلف سازماندهی و فرآیندهای تولید و حمل و نقل و غیره از اهمیت ویژه برخوردار است. فنآوری لازم برای توسعه پروژههای انرژی آلترناتیو و اشکال کاملا نوین صنعت «سبز» برای پاسخ به نیازهای جامعه در دسترس خواهد بود. شناخت از شرایطی که به مشکلات عمده منجر شده و توانایی سازماندهی برای حل آنها میسر خواهد شد. ولی فعالیتهایی در این سطح، تاثیرات اقتصادی و زیست محیطی وسیع تری در پی خواهد داشت. مثلا یک پروژه برای جلوگیری از هدر رفتن آب بر تعادل [میزان استفاده از] آبها در سطوح محلی تاثیر میگذارد و ممکن است بر دیگر کسانی که از آن منبع استفاده میکنند فشار بیاورد. و یا، بازیافت شاید در سطح محلی پاسخگوی برخی مشکلات باشد ولی لزوما برای مقابله با مشکلات بلند مدتتر گرمایش زمین کافی نیست.
واحدهای محلی ممکن است تحت تاثیر گرایشات خودبخودی در مورد مسائل مربوط به توسعه با توجه به امکانات و منابع (مادی و اجتماعی) و اولویتهای خود تصمیم گیری کنند. ممکن است واحدهایی که وضع بهتری دارند و قویتر هستند بخواهند امتیازات خود را حفظ کنند. ما به یک برنامه متمرکز، به یک برنامه سراسری، نیاز داریم که با دورنگری و وسعت دید، سطوح مختلف جامعه را طوری با یکدیگر مرتبط و هماهنگ کند که امکان توسعه همه جانبه اجتماعی و پیوند دادن همه این کارها با هدف والاتر که رهایی بشریت است به طور آگاهانه ایجاد شود.
علاوه بر این، هر جامعه سوسیالیستی واقعی برای مشارکت حداکثری مردم در تمام عرصهها تلاش میکند. هم زمان، آیا میتوان سیاست غلبه بر نژادپرستی و پدرسالاری، یا یاری رساندن به انقلاب جهانی را تابع احساسات مردم در مقاطع زمانی معین و در واحدهای خودمختار معین کرد؟ در مورد خودِ محیط زیست چطور؟ آیا توسعه پایدار جهان و حفظ بخشهای بزرگی از آن به شکل کمابیش بکر ، نیاز به هماهنگی در یک مقیاس کلی را طلب نمیکند؟
نقطه عزیمت یک جامعه سوسیالیستی این نیست که توسعه خود را هدف نهایی در نظر بگیرد. نقطه عزیمت باید این باشد که چگونه میتوان توسعه اقتصاد سوسیالیستی را پیش برد و کارکرد جامعه سوسیالیستی چگونه باید باشد تا کل کره خاکی از آن بهره مند شود و به حداکثر باعث پیشرفت انقلاب جهانی شود. در عین حال، جامعه سوسیالیستی باید نیازهای عاجل مردم را رفع کند و در خدمت تکامل همه جانبه آنان باشد.
تمرکز، با خود خطرات واقعی به همراه دارد: خطر تصمیم گیری دور از دسترس و از راه دور که خلاف وظیفه درازمدت غلبه بر جدایی رهبران و رهبری شوندگان است. این هم از مشکلاتی است که در جامعه سوسیالیستی بروز میکند. در این چارچوب کلی، تقویت نقش تصمیم گیری و مسئولیت غیرمتمرکز و انواع و اقسام ابتکار عملها از پایین در تمامی مراحل و به حداکثر، اقدامی حیاتی است.
برنامه ریزی سوسیالیستی (شامل تمرکز به معنی مرکز قرار دادن جهت گیری ضروری جامعه؛ و عدم تمرکز به معنی به حداکثر رساندن گستره تصمیم گیریهای جمعی در سطوح محلی در چارچوب نقشه مرکزی) راهی برای هدایت امر توسعه در انطباق با اهداف آگاهانه انقلابی است. اساسی ترین هدف، دستیابی به دنیایی بدون طبقات است. در عین حال، برنامه ریزی سوسیالیستی فرایند گسترده آموختن است.
سنتز نوین باب آواکیان فرصتهای جدیدی پیش میآورد
کانون توجه یک دولت نوین سوسیالیستی باید عالی ترین منافع انقلاب و رهایی نوع بشر باشد. قدرت دولتی سوسیالیستی باید برای تحول ریشهای جامعه مورد استفاده قرار گیرد؛ تودههای مردم باید به شکلی فزاینده و واقعی درگیر اِعمال قدرت و اداره نهادهای نوین حاکمیت شوند.
اما این بدون رهبری یک حزب انقلابی نمیتواند اتفاق بیفتد. این رهبری باید روند تشخیص و حل تضادهای کلیدی موجود در مسیر ایجاد یک اقتصاد منطقی، از نظر اجتماعی عادلانه و از نظر زیست محیطی پایدار را رهبری کند. این فرایند شامل رهبری کردن و آموختن است؛ آموختن از همه جهت گیریها و عرصهها، از همه دورنماها، از همه انتقادها.
بخشی از سنتز نوینی که باب آواکیان ارائه کرده، تمرکز بر «تضادهای حل نشده» فراوانی است که در جامعه سوسیالیستی وجود دارد. برای مثال، کماکان مبارزات اجتماعی و نبردهای ایدئولوژیکی عظیمی برای غلبه بر پدرسالاری و میراث ستمگری بر اقلیتهای ملی انجام میشود.... تفاوتهای اجتماعی میان متخصصان و روشنفکران با کسانی که عمدتا به کار یدی مشغولند وجود دارد.... کماکان باید از پول استفاده کرد.... کماکان [درجه و شتاب] توسعه در مناطق مختلف با هم تفاوت دارد. در یک اقتصاد برنامه ریزی شده سوسیالیستی بین تمرکز و عدم تمرکز تنشهای وجود دارد.
همه اینها سوالاتی پیش میآورد. ایدهها، اعتراضات، نارضایتیها، مبارزات و حتی شورشهای جدیدی را پیش میآورد. این مسئله را مثبت میبینیم یا منفی؟ آواکیان این مسئله را نیروی محرکهای برای ادامه انقلاب میبیند.
جامعه نوین باید تضادهای عظیمی را حل کند. برای مثال:
- توانایی نظامی برای دفاع از انقلاب مورد نیاز است. اما این نمیتواند چیزی از نوع ارتش هیولا مانند و سرکوبگر امپریالیسم باشد.
- جامعه نوین نیازی گسترده به بازسازی و تامین نیازهای مادی و فرهنگی اکثریت جامعه دارد؛ به ویژه تحتانیها که در جامعه کهن رنج بسیار بردهاند. نیازهای عاجلی هم وجود دارند که باید در کوتاه مدت بر طرف شوند؛ در درجه اول: سرپناه و خوراک و خدمات درمانی.
بنابراین یکی از بزرگ ترین چالشهای جامعه سوسیالیستی ایجاد تعادل بین نیازهای درازمدت و کوتاه مدت است.
چه چیزی اضطراری است؟ از نظر اجتماعی چه کاری صحیح است؟ برخی فنآوریها، محصولات، شکلهای حمل و نقل و امثالهم را باید تدریجا به کار گرفت و برخی را تدریجا کنار گذاشت. با چه سرعتی میتوان تولید و سیستمهای انرژی را که به محیط زیست لطمه میزنند کنار گذاشت و چیز دیگری را جایگزینشان کرد؟
همه اینها در جامعه سوسیالیستی موضوع مطالعه و بررسی و دغدغه دائمی است. و همه اینها مسائل مبارزه طبقاتی هم هست. چرا که در جامعه سوسیالیستی نیروهای سیاسی و اجتماعیای وجود دارند که نحوه پرداختنشان به این تضادها و نیازها به بازگشت سرمایهداری میانجامد.
در جامعه سوسیالیستی این مطالعه و بررسی و تحول چگونه پیش میرود؟ این کار چگونه رهبری میشود؟ سنتز نوین آواکیان به شکلی نوآورانه و روشنگرانه به این سوال واقعا محوری میپردازد. برای پاسخ دهی به این سوال، سنتز نوین آواکیان مطلقا ضروری است.
قدرت دولتی سوسیالیستی و برداشتن موانع از سر راه علم
یک عنصر حیاتی در سنتز نوین کمونیسم اهمیتی است که برای عامل جوشش فکری، علمی و فرهنگی در جامعه سوسیالیستی قائل است. علم باید از تمامی موانع نهادینه و محدودیتهای سرمایهداری رها شود. سرمایهداری به واسطه ملاحظات تجاری ـ بنگاهی و نقشی که ارتش در خدمت به منافع امپراتوری جهانی بازی میکند برای پژوهشهای علمی محدودیت ایجاد میکند و باعث تحریفشان میشود.
جامعه سوسیالیستی از یک سو نیاز به برانگیختن و سازمان دهی دانشمندان و مهندسان و دیگر کارشناسان دارد تا به مشکلات مبرم زیست محیطی بپردازند. برای رفع وضعیت مصیبت باری که با آن مواجهیم نیاز به سازماندهی تلاشهای عظیم و طرحهای دقیق و متمرکز است. جامعه سوسیالیستی که دیگر از دستورات سود و کنترل خصوصی پیروی نمیکند قادر خواهد بود برای بلایای طبیعی نظیر سیل و گردباد و خشکسالی تدارک ببیند و با آن مقابله کند. رفع این بلایا با خطرات و تاثیراتی که در بر دارند مستلزم تلاشهای هماهنگ و سراسری و سازماندهی متخصصان و تودههای گسترده است. جامعه سوسیالیستی قادر خواهد بود این ظرفیت را در خدمت مردمی قرار دهد که در سایر نقاط دنیا دچار بلایای طبیعیای نظیر زلزله میشوند.
از سوی دیگر، جامعه و نوع بشر نیازمند پژوهشهای گستردهتر، طرز فکرهای نوین و تجربه کردنهایی خواهد بود که ربط مستقیم چندانی به پروژههای متمرکز در جامعه سوسیالیستی ندارند. در جامعه سوسیالیستی باید فضا برای دانشمندان وجود داشته باشد تا به سوالاتی بپردازند که هیچ کاربرد مستقیمی در حل مشکلات فوری ندارند. این تجربه کردنها باید مورد حمایت قرار بگیرد و تامین مالی شود. در برابر علم نباید مانع تراشی کرد.
علم باید از برج عاج خارج شود. دانشی وجود دارد که از تودههای تحتانی در محل کار و محیطهای اجتماعی ناشی میشود. دانشی وجود دارد که از تودههای تحتانی سراسر دنیا بر میخیزد؛ از کشاورزان و ماهیگیران و افرادی که در مکانهای در معرض آلودگی قرار دارند. جامعه سوسیالیستی باید تمامی شکلهای انتقال شناخت و تجربه مردم به یکدیگر را تشویق کند: هواشناسان و مهندسان شناخت علمی و شیوههای علمی را در اختیار تودههای تحتانی میگذارند تا پا به عرصه علم بگذارند؛ از سوی دیگر متخصصان از بینش و تجربه تودههای تحتانی میآموزند و از آنان الهام میگیرند.
علم در جامعه به میان مردم برده میشود. مثلا، مباحثات بزرگ میان دانشمندان متخصص آب و هوا و محیط زیست بر سر چگونگی حل مشکل گرمایش زمین و درجه و نحوه پیشرفت آن در خواهد گرفت. این مباحثات و جدلها، این بینشها، به میان مردم برده میشود و به موضوع بحث جامعه تبدیل میشود. جامعه سوسیالیستی باید شناخت و مباحثه را در سطح جهانی دامن بزند.
جامعه سوسیالیستی نیاز دارد که از طریق دولت سوسیالیستی تحت رهبری یک حزب پیشاهنگ، اولویتهای توسعه را تعیین کند: اولویتها در تغییر کاربری صنایع، در تخصیص منابع مالی و مواد اولیه و در حفظ ذخایر طبیعی باید تعیین شوند.
همانطور که قبلا گفتیم، سوسیالیسم باید نیازهای مهم و فوری تودههای مردم را رفع کند. در عین حال باید اقتصادی را شکل دهد که دیگر مبتنی بر سوختهای فسیلی نباشد. این کار مستلزم نوآوری و تلاش فوق العاده است. این نیازمند یک درک صحیح از اولویتها و چگونگی سازماندهی و برانگیختن مردم برای پاسخگویی به این مسائل است.
قدرت دولتی سوسیالیستی و نقش مخالفت، مباحثه و ابتکار عمل «از پائین»
اما همه این سیاستها و بدون شک سمت و سوی جامعه باید به شکل گسترده در جامعه سوسیالیستی مورد بحث و جدل قرار گیرد. تکرار میکنیم که تضادهای حل نشده در جامعه سوسیالیستی به اختلاف نظر و مبارزه پا خواهد داد. این یکی از سرچشمههای پویایی جامعه سوسیالیستی است.
باب آواکیان در ارتباط با مسئله محیط زیست مشخصا مثال «آروندهاتی روی» را میزند. او داستان نویس و فعال اجتماعی است که در صف مقدم مبارزه علیه احداث سد در هند با نتایج ویرانگر زیست محیطیاش قرار داشته است. برق آبی یکی از منابع تجدید پذیر انرژی است. اما این منبع، همه جا و همه وقت مفید نیست. آیا در سوسیالیسم هم «آروندهاتی روی» و افرادی مثل او کماکان میتوانند دست به اعتراض بزنند.
آواکیان تاکید کرده که سوسیالیسم باید جامعهای باشد که ابراز مخالفت در آن نه تنها مجاز است بلکه تشویق شده و بر آن ارج گذاشته خواهد شد. افرادی نظیر «آروندهاتی روی» نیز باید مد نظر قرار گیرند تا از این طریق به تدوین راههایی برای حل این مشکلات بسیار عمیق و جدی زیست محیطی کمک شود، در عین حال که بر سر مسائل سوسیالیسم و کمونیسم، سمت و سوی نوع بشر و جایی که نیاز است به آن برسد، مبارزات ایدئولوژیک جریان خواهد داشت. استثمارگران سرمایهدار سابق حق سازماندهی برای بازگشت دوباره به قدرت را نخواهند داشت اما زمانی که مخالفت با سیاستهای مختلف و حتی با خود سوسیالیسم در صفوف تودههای وسیع بروز کند، تا وقتی که این مخالفت شکل اقدام سازمان یافته برای سرنگونی دولت سوسیالیستی پیدا نکرده، سرکوب نخواهد شد. چنین ابراز مخالفتی در صفوف تودهها به موضوع بحث و جدل و مبارزه تبدیل خواهد شد.
به علاوه ابتکار عملها «از پائین» هم وجود خواهد داشت. منظور ابتکار عملها و طرحهایی است که از بخشهای مختلف جامعه میجوشد و مستقیما تحت رهبری حزب قرار ندارد و یا ملهم از حزب نیست. حزب باید از این ابتکار عملها به مثابه بخشی از فرایند گستردهتر و همه جانبهتر پیشرفت بیاموزد و رهبریشان کند.
اینها همه بخشی از فرایند درک حقیقت جامعه و دنیا است؛ بخشی از فرایند تشویق تفکر انتقادی در جامعه سوسیالیستی و توانا کردن تودهها در فهم و متحول کردن عمیقتر دنیا. این فرایند برخی مواقع خیلی حاد و لجام گسیخته خواهد شد؛ به شکل اعتراضات و خیزشهایی بروز خواهد کرد که جامعه را بی ثبات خواهد کرد. اما همه اینها بخشی از فرایند رسیدن به کمونیسم است: حداکثر الاستیسیته و تجربه کردن بدون از کف دادن قدرت؛ بدون باختن انقلاب و همه معنایی که [این باخت] برای نوع بشر خواهد داشت. به همان چیزی نیاز است که آواکیان نامش را رهبری روشن بین کمونیستی ، یک هسته محکم، برای رهبری کردن و به پیش راندن این فرایند پیچیده گذاشته است.
با چنین شناختی از سوسیالیسم است که نقش تودهها به مثابه بزرگ ترین ذخیره منحصر به فرد بیش از پیش روشن میشود. مردم را با همه انرژی خلاقه، دانش و دغدغهای که دارند میتوان در جریان مبارزه و بحث و جدل سازمان داد تا با یکدیگر به ترسیم ساختمان جامعهای بپردازند که نوع بشر را حقیقتا رها سازد و به شکلی عاجل دست به کار نجات زمین برای نسلهای کنونی و آتی شود
فعلن هیچ دیدگاهی برای "کمونیسم و اکولوژی - وضعیت اضطراری قسمت هشتم"
Post a Comment