اهمیت نابودی گونهها در مقیاسی که در این نوشته آمده چیست؟ چرا حفاظت از حیات وحش و تنوع زیستی اهمیت دارد؟
یکم، گونههای موجود، ماحصل میلیونها سال پروسه تكامل هستند. هر گونه ای، در نوع خود، زیبا و شگفت آور است: زندگیاش، رابطهاش با سایر گونهها و چگونگی تکاملش زیبا و شگفت آور است. اما وقتی که گونهای نابود شود برای همیشه از دست رفته است. انسانها، حتی اگر قدرت از دست سرمایهداران خارج شود، نخواهند توانست این تنوع زیستی از دست رفته را باز گردانند. البته گونههایی بودهاند كه در طول دوره تكامل حیات، منقرض شدهاند، اما انقراض و نابودی گونههای مختلف كه در نتیجه غارت و چپاول سرمایهداری حادث شده بسیار بسیار گستردهتر از نرخ طبیعی انقراضِ است. اندازه گیری دقیق نرخ تخریب ایجاد شده مشكل است، اما امروزه طبق بهترین تخمینهای دانشمندان، ۱۰۰تا ۱۰۰۰ برابر بیشتر از نرخ انقراض طبیعی است. و این جنایتی است كه باید متوقف شود.
دوم، در ارتباط با نیازهای واقعی انسانها، طبیعت و حیات وحش اهمیت زیادی دارند ـ برای تجربه و كشف موارد نسبتا ناشناخته؛ برای تجربه دل به دریا زدن و حس تنهایی [در مواجهه با طبیعت]. طبیعت و حیات وحش، نوع خاصی از زیبایی و شكوه و شگفتی را به ما عرضه می کند. تجربه طبیعت دست نخورده و حیات وحش بسیار لذت بخش و شادی آفرین است. از دست دادن این شادی و لذت، معنی انسان بودن را كاهش میدهد.
سوم، بشر بخشی از طبیعت است. بقای ما به طبیعت وابسته است.
انسان محصول تكامل طبیعی است. ما به معنی واقعی بخشی از طبیعت هستیم؛ به آن متصل هستیم. ریشه همه گونهها، تغییراتی است که گونههای پیشین اولیه در جریان فرگشت از سر گذارنده اند. لذا همه موجودات زنده از طریق وراثتی اجداد مشترك دارند و با هم در ارتباط هستند. گونه ما یعنی انسان هم با درجاتی از خویشاوندی به تمام گونههای کره زمین، از علف گرفته تا درختان میوه، خرس قطبی، ریزترین حشرات و حتی گربههای خانگی مرتبط است.
جهان طبیعت، از آرایشِ اكوسیستمها شکل گرفته ـ شبكههایی از زندگی که در ارتباط با یکدیگر و محیطشان یك پیکره واحد ایجاد کردهاند. نابود کردن گونههای مختلف، به خصوص گونههای كلیدی، یا گروههایی از گونهها، بر روی سایر انواع و گونهها نیز تاثیر میگذارد و حتی باعث از هم پاشیدن كل حیات اكوسیستم میشود. در یك لباس بافتنی هم معلوم نیست کشیدن كدامیك از نخها باعث شکافتن كل لباس میشود.
زیست شناسان یك نمونه خوب از به هم پیوستگی درونی اكوسیستم ها كشف كردهاند، و آن نقشی است که گونههای شكاری ایفا میکنند. گرگ ها را در ناحیه پارك ملی یلوستون (در آمریکا) در نظر بگیریم. گرگها در این ناحیه از بین رفته بودند، ولی اكنون دوباره تكثیر شدهاند. مطالعات نشان میدهد كه گرگها در تنظیم كل اكوسیستم نقش دارند. تكثیر دوباره گرگها، باعث كاهش جمعیت گوزنها و آهوهایی میشود كه قبلا به علت چرای بیش از حد باعث از بین رفتن برخی درختان خاص شده بودند. حالا گوزنها از این منطقه كه قبلا در نتیجه چریدن بیش از حدشان لطمه دیده بود دور شده اند. چَرای بیش از حد گوزنها باعث از بین رفتن درختان صنوبر غربی شده بود كه اكنون احیا شده اند. رشد دوباره صنوبرها، سایه را بیشتر کرده و این به نوبه خود سیستم رودخانهای را برای شرایط زندگی ماهیها سالمتر کرده است. با ازدیاد ماهیها گونههای دیگری كه از ماهی تغذیه میكنند نیز افزایش یافتهاند. اهمیت گونههایی از حیوانات شكاری (كه در ردههای بالایی زنجیره غذایی جای دارند) در یك اكوسیستم نسبتا متعادل و سالم را در بسیاری از اكوسیستمهای دیگر نیز میشود دید. از بین رفتن گونههای شکاری در اقیانوس در نتیجه ماهیگیری و شکار بیش از حد، باعث تغییرات منفی بزرگی در اکوسیستم اقیانوس شده است. کشتن شكارچیان بالای زنجیره غذایی یك اكوسیستم ممکن است به تحلیل رفتن و حتی انهدام اكوسیستم منجر شود.
امروزه یكی از مهم ترین زمینههای مطالعاتی زیست شناسان و دیگران، تلاش برای دوباره «وحشی كردن» جهان است. برای رسیدن به این هدف باید بر تخریب و قطعه قطعه شدن طبیعت وحشی که نتیجه توسعه و اقدامات دیگر است غلبه كرد. و این کار از طریق برقراری ارتباط میان هستههای مرکزی حیات وحش طبیعی و راهروهای طبیعی و محافظت از آنها امکان پذیر است. راهروهایی كه حیوانات وحشی بتوانند برای بقا و گسترش از آن عبور کنند. اینها تلاشهای مهمی برای حفاظت از جهان طبیعی ماست.
ما انسانها باید بفهمیم كه برای بقای خود، به طبیعت و بقای آن وابسته هستیم. محیط فیزیكی و تعاملش با ارگانیسمهای زنده بنیاد زندگی بشر است. این محیط است که برای خوراکمان گیاه و حیوان میپروراند، بارانهایش برای ما آب آشامیدنی تامین میکند، مصالح سرپناه مان را از آن میگیریم، داروهایی که برای بسیاری بیماریها استفاده میکنیم از این محیط میآیند، درختان و گیاهانش دی اكسید كربن هوا را جذب میکنند و اكسیژنی را که تنفس میکنیم تولید میکنند.... بدون اینها كه حاصل کارکردِ اكوسیستمهای طبیعی است بشر نخواهد توانست برای مدت طولانی زنده بماند. تخریب و سقوط كل اكوسیستمها میتواند سیاره ما را به چیزی تبدیل كند كه دیگر نوع بشر علیرغم تمام انطباق پذیری بالایی که دارد نتواند به حیات خود ادامه دهد.
اینها خطراتی است که وضعیت اضطراری زیست محیطی امروزه در مقابل مان قرار داده است.
وضعیت اضطراری محیط زیست را منطق سرمایهداری ایجاد کرده است. منطقی که برایش طبیعت صرفا وسیلهای است برای روشن کردن ماشین رشد. منطقی كه طبیعت را کالایی میکند (طبیعت را به چیزی برای خرید و فروش تبدیل میكند). این نگرش به طرز وحشت آوری مخرب است و از نظر اخلاقی نیز نوع بشر را حقیر میکند. بر عکس، در رویکرد کمونیستی به طبیعت، بشر محافظ طبیعت و حیات وحش است. این دیدگاه برخاسته از رویکرد علمی به درک از کل واقعیت است. این دیدگاه باعث میشود که قدر طبیعت را بیشتر بدانیم؛ از شگفتیهایی که میآفریند لذت ببریم؛ به زیباییهایش عشق بورزیم؛ مسحور پیچیدگیهایش شویم و تشنه آموختن همه چیزهایی باشیم که طبیعت میتواند به ما بیاموزاند.
اما بهتر بودن این رویکرد صرفا در چارچوبی اخلاقی جای نمیگیرد. این رویکردی است که ما برای تغییر رابطه خود با طبیعت به آن نیاز داریم. برای ادامه بقا. برای این که بتوانیم به همراه طبیعت در این سیاره در جهان کمونیستی آینده زندگی کنیم.
فعلن هیچ دیدگاهی برای " تنوع زیستی، حیات وحش و طبیعت - وضعیت اضطراری قسمت سوم"
Post a Comment