سونامی چیست و چرا تولید می شود



زمین لرزه ای به قدرت 9 ریشتر در کف اقیانوس هند رخ داد و امواج آب را با سرعت هواپیما (800 کیلومتر در ساعت) به سواحل اندونزی و تایلند و سری لانکا و هند و شرق آفریقا راند. زمین لرزه در خط گسل تخته سنگ کف اقیانوس هند و تخته سنگ قاره ای برمه رخ داد. این دو با یکدیگر برخورد کرده بودند و در نتیجه فشارشان بر یکدیگر، انرژی بالقوه عظیمی انباشته شده بود. بالاخره گسل شکافته شد و تخته سنگ اقیانوسی از جا کنده شده و حدود یک متر و هشتاد سانت بزیر تخت سنگ برمه رفت. این حرکت در طول 1200 کیلومتر رخ داد. انرژی عظیمی رها شد که مقدار آن همسنگ انفجار 32 میلیارد تن تی ان تی است. بفاصله 15 دقیقه اولین موج آب با سرعت هواپیمای جت و بطول 12 متر به جزیره سوماترا در اندونزی برخورد کرد. فقط در این منطقه بیش از صد هزار نفر کشته شدند. امواج آب ساعتی بعد به نقاط دورتر یعنی تایلند و سری لانکا و هند حمله کردند. و سپس با شدت کمتر حتا تا سومالی و کنیا در آفریقا رسیدند. موج اول مردم را همراه با ساختمان ها و درختان و اتوموبیل ها به قعر دریا کشاند و با موج بعدی به خشکی پرتاب کرد. این پدیده طبیعی "سونامی" (دریا لرزه) خوانده می شود. این واقعه دو حقیقت را به شکل عریان نشان داد: هم تحرک عظیم و تغییرات دائم کره خاکی را و هم زشتی نظام سرمایه داری حاکم بر جهان را. نظامی که دانش و فن آوری محصول فکر و کار بشر را به زنجیر سود کشیده و مردم دنیا را از ثمرات آن محروم کرده است.


زمین لرزه چیست؟ در کف اقیانوس و روی خشکی چه می گذرد؟

برای جواب به این سوال باید کره زمین و زندگی آن را درک کرد. یعنی باید با علم زمین شناسی یا ژئولوژی آشنا شد. توجه به پیشرفت های علمی مهم و یادگیری از آنها جزو وظایف کمونیستهاست. زیرا هر حقیقتی که در این جهان توسط انسان کشف شود به نفع انقلاب پرولتری است. مهم نیست کاشفانش کیانند. زیرا انقلاب پرولتری یعنی تغییر جهان. بدون فهمیدن جهان نمی توان آن را تغییر داد. به همین دلیل بود که مارکس با شادی وصف ناپذیر از تئوری تکامل چارلز داروین استقبال کرد. فردریش انگلس، دیگر بنیانگذار علم مارکسیسم نیز برای توضیح بینش و متد مارکسیستی مجبور شد به مطالعه مسائل علمی زمان خود در حیطه ریاضیات و شیمی و فیزیک بپردازد. در مورد نسل قبلی کمونیستهای ایران نیز، نقش کتاب "چگونه انسان غول شد" در شکل گیری افکارش کمتر از کتب فلسفی مارکسیستی نبود. مشخصا آگاهی یافتن از این حقیقت که انسان تکامل گونه ای از میمون ها بود و فراگرفتن تئوری تکامل، نقش مهمی در زدودن خرافه های مذهبی از ذهن روشنفکران و راندن آنان به سمت تفکر کمونیستی داشته است. کمونیستهائی که می خواهند بطور علمی و همه جانبه متد مارکسیستی یعنی ماتریالیسم دیالکتیک را بیاموزند و در بکاربست صحیح آن ماهر شوند، باید به دستاوردهای علمی بشر در زمینه های گوناگون توجه کنند تا بتوانند مبارزه طبقاتی را با اشتباهات کمتری پیش ببرند. ایده های صحیح از درون پراتیکهای گوناگون بیرون می آیند. بقول مائوتسه دون، پراتیک مهم بشر شامل مبارزه طبقاتی و تولید و آزمونهای علمی است.

با توجه به این مسئله در بحث از رخداد طبیعی سونامی، علاوه بر بررسی علل اجتماعی تبدیل این رخداد طبیعی به یک فاجعه انسانی، باید علل این رخداد طبیعی را نیز بررسی کنیم و برای توده های مردم توضیح دهیم تا در مقابل قدرت مهیب طبیعت دچار بهت و حیرت نشوند. مقاله دیگری در همین شماره بنام "آیا کشتار وسیع سونامی اجتناب ناپذیر بود" (نوشته سرویس خبری جهانی برای فتح) به جنبه اجتماعی مسئله می پردازد و در مقاله حاضر به بررسی محرکها و پروسه های طبیعی زمین که سرمنشاء زمین لرزه و آتشفشان و سونامی است نگاهی می اندازیم. با درک این رخدادهای طبیعی می توان به روشنی دید که انسان روزی خواهد توانست نیروی مخرب سونامی و زلزله را نیز خنثی کند و انرژی تولید شده توسط این حرکات طبیعی کره زمین را در خدمت آسایش و رفاه جامعه بشری درآورد.

سی و اندی سال پیش با کشف تئوری "پلیت تکتانیک" تحول عظیمی در شناخت بشر از فعل و انفعالات کره زمین و دینامیسم ها (قوانین حرکتی) و مکانیسم های (ساختمان و عملکرد) آن بوجود آمد. تقریبا می توان گفت در دانش و آگاهی بشر نسبت به زندگی و فعل و انفعالات کره زمین یک جهش انقلابی بوجود آمد. در دهه های گذشته مرتبا این تئوری منسجم تر و صحیح تر شده و در برخی جهات نیز تکامل یافته است. تازه ترین تحقیقات و یافته های دانشمندان جهان در مورد کره زمین و منظومه شمسی در کنفرانس بزرگ "اتحادیه ژئوفیزیست های آمریکا" در سانفرانسیسکو (دسامبر 2004) ارائه شد که در آن یازده هزار دانشمند از سراسر جهان شرکت داشتند.

اکنون به یقین می توان گفت که زمین در طول صدها میلیون سال در نتیجه پروسه های "پلیت تکتانیک" به شکل و شمایل کنونی در آمده است. پروسه های پلیت تکتانیک برای بشر هم موهبت آفرینند و هم خرابی. جلگه های حاصلخیز که تمدنهای بزرگ بشری در آنها رشد کرده است، شکل گیری سفره های نفتی، بوجود آمدن کوه های بلند، معادن ذغال سنگ و مس و غیره همه و همه نتایج حرکتها و پروسه های پلیت تکتانیک می باشند. زلزله ها و آتشفشانها و سونامی ها نیز همچنین. زمین لرزه های نابهنگام انرژی عظیمی تولید می کنند که فقط خرابی ببار می آورند. آتشفشانهائی که غیر فعال نشده اند نیز همینطور. آری هم موهبت و هم خرابی. اما در دنیائی که به فقیر و غنی تقسیم شده ، موهبتهایش را عمدتا شرکتهای سرمایه داری می برند و خرابیهایش را فقرا. شرکتهای چند ملیتی نفتی موهبتش را می برند و مردم سوماترا خرابیهایش را.

کره زمین طول عمری به اندازه 5ر4 میلیارد سال دارد. طی این مدت چهره زمین چندین بار تغییر کرده است. آردی اسکای بریک بیولوژیست مائوئیست در سلسله مقالات عمیق و هیجان آوری که در نشریه "کارگر انقلابی" در مورد تئوری تکامل نوشته، پیدایش زمین و تغییر شکل آن را به زیبائی شرح می دهد: «کره ما، مثل هر چیز دیگر تاریخ خود را دارد: تاریخ آن، تاریخ تغییر و دگرگونی است: انواع تغییرات ناگهانی و تکان دهنده که در طول میلیاردها سال رخ داده اند. تغییراتی که هرگز متوقف نشدند و هنوز ادامه دارند. کره زمین 5ر4 میلیارد سال پیش در نتیجه یک انفجار کهکشانی متولد شد و مانند یک گلوله آتش مملو از سنگ و گاز در فضا پرتاب شد و بالاخره در مدار یکی از ستارگان بیشمار قرار گرفت: در مدار ستاره ای که خورشید "ما" است. زمین در میلیارد سال اول عمرش دستخوش تغییرات فیزیکی بسیار شد و شروع به سرد شدن کرد. اما هنوز زندگی در آن بوجود نیامده بود. یک میلیارد سال را بسرعت از نظر بگذرانیم: در این مدت ترکیب فیزیکی زمین خیلی عوض شد. درجه حرارت سطح آن بطور قابل ملاحظه ای پائین آمد؛ خشکی و آب شکل گرفتند. اما حرارت هنوز خیلی بالا بود و آبها و فضا پر از اسیدها و گازهای سمی. اگر بتوانیم 5ر3 میلیارد سال عقب برویم و نگاهی به زمین بیندازیم، نمی توانیم آن را بشناسیم! نه حیوانی روی زمین راه می رفت، نه حشره و پرنده ای در آسمان پر می زد، نه ماهی در آب دریاها بود. نه گیاهی و درختی و نه گلی. هیچیک از مشخصات آشنا مانند قاره ها، سلسله جبال، دشتها و اقیانوس های امروز وجود نداشت. آب آشامیدنی موجود نبود. مطلقا چیزی برای خوردن پیدا نمی شد و حتا هوای آن را نمی توانستیم استنشاق کنیم زیرا اکسیژن هنوز بوجود نیامده بود...» (آردی اسکای بریک – "معرفی علم تکامل" کارگر انقلابی شماره 1157 ژوئن 2002)

تغییرات فیزیکی زمین ادامه یافت. از 250 میلیون سال پیش به این طرف، خشکی زمین از یک قطعه به پنج قطعه تقسیم شد که امروز به آنها 5 قاره می گوئیم. این تغییر توسط پروسه تکتانیک انجام گرفت. اکنون به یقین می دانیم که سطح کره زمین مرتبا در حال جابجائی است. آگاهی به این حقایق، تاثیرات مهمی بر روی بسیاری از علوم داشت؛ تاثیر بسزائی بر روی جهان بینی بشر داشت. تئوری های کپرنیک و گالیله در مورد کره زمین نیز شناخت و دید بشر نسبت به کره خاکی و جهان هستی را عوض کردند. داروین با کشف تئوری تکامل نگاه انسان به خودش را زیر و رو کرد آنچنان که هنوز پس از صد و اندی سال که از کشف آن میگذرد لرزه های عظیمی که این تئوری در جامعه بشری بخصوص در نیروهای حاکم بوجود آورد احساس می شود. تغییر و دگردیسی زمین تا زمانی که کره زمین زنده است و از دلش حرارت تولید می شود ادامه خواهد داشت. بشر کنونی نمی تواند مانند بشر عصر جاهلیت که در مقابل قدرت نمائی طبیعت دست به دامن خدا می شد، آرزوی تمام شدن زمین لرزه ها و آتشفشان ها را کند. چون این یعنی تمام شدن زندگی زمین و سرد شدن آن. زمانی که زمین لرزه ها و آتشفشان ها متوقف شوند، سیکل ژئولوژیک شکل گیری کوهها، فرسایش آنها، رسوبات کف آبها، شکل گیری خاک جدید نیز تمام خواهد شد. و همراه آن شاید زندگی موجودات زنده نیز تمام شود. هنوز کسی در این مورد چیزی نمی داند. انسان امروز باید هر چه بیشتر به خصوصیات و رفتار زمینی که رویش زندگی می کند آگاه شود و از آن شناخت بیشتری کسب کند تا بتواند زمانهائی را که کره زمین قدرت مهیبش را به میدان می آورد پیش بینی کند و حتا در آینده ی نه چندان دور بتواند این قدرت مهیب را مهار کرده و به نفع رفاه و آسایش خود بکار برد. مطمئنا با از بین رفتن نظام سرمایه داری، بشر خواهد توانست گامهای جهش وار در این جهت بردارد.


تئوری پلیت تکتانیک (تئوری سنگ ساختی)

تئوری سنگ ساختی که یک تئوری نسبتا جدید است انقلابی در زمینه شناخت بشر از قوای محرکه کره زمین بوجود آورد. در زبان زمین شناسی، کلمه "پلیت" به تخته سنگ بزرگ صلب اتلاق می شود. کلمه "تکتانیک" از زبان یونانی گرفته شده است و به معنای "ساختن" است. عبارت "پلیت تکتانیک" برای توضیح این واقعیت است که سطح کره زمین از تخته سنگهای بزرگ صلب ساخته شده است. این تئوری ثابت کرده که لایه بیرونی کره زمین مجموعه ای متشکل از یک دوجین (یا بیشتر) تخته سنگهای صلب کوچک و بزرگ است که نسبت به یکدیگر در حال حرکتند؛ و این تخته سنگها روی ماده ای که داغ تر و سیال تر است، شناورند.

زمینه ساز تئوری "پلیت تکتانیک" یک تئوری دیگر است به نام "کانتیننتال دریفت" یا "جدائی قاره ها". طبق این تئوری صدها میلیون سال پیش از این، کره زمین متشکل از یک "بزرگ قاره" بود که بعدها بخش های مختلف آن از یکدیگر جدا شده و هر یک بسوئی روان شدند. مشخصا استرالیا از مناطق قطب جنوب جدا شده است. امروزه در استرالیا فسیلهای دیناسورهای قطب جنوب پیدا شده که نشان می دهد تا 65 میلیون سال پیش استرالیا به مناطق قطب جنوب وصل بود.

تئوری سنگ ساختی، با استفاده از بسیاری از رشته های مربوط به مطالعه زمین مانند رشته های فسیل شناسی و زلزله شناسی بدست آمده است. این تئوری برای اولین بار به بسیاری از سوالات مربوط به حرکات طبیعی زمین جواب داد. مثلا دانشمندان برای قرن ها با این سوال روبرو بودند که چرا زمین لرزه ها و انفجارات آتشفشانی در مناطق بسیار خاصی از کره زمین رخ می دهند و اینکه سلسله جبال عظیمی مانند آلپ و هیمالیا چگونه شکل گرفته اند. تئوری سنگ ساختی نشان داده است که در جائی که تخته سنگهای پوسته زمین به یکدیگر برخورد می کنند یک خط گسل زلزله تولید می شود. یعنی در نتیجه بهم سائیده شدن یا برخورد تخته سنگها امکان زمین لرزه بوجود می آید و برخی اوقات حاصل این برخورد بوجود آمدن رشته کوه های بزرگ است.

چرا زمین این چنین بیقرار است؟ چه چیزی باعث می شود که زمین به تکان در آید، دهان باز کند و فرو رود یا اینکه آتشفشانها با قدرت مهیب سر باز کنند؟ چرا کوهها این چنین سر به آسمان سائیده اند و بلند شده اند؟ مردم دنیا با جوابهائی که ادیان مختلف بشر به این سوالها داده اند آشنایند. اما درصد کوچکی از مردم با جوابهای علمی حقیقی آشنایند. تا قرن 18 اغلب اروپائیان فکر می کردند یک سیلاب عظیم الهی که در انجیل تشریح شده نقش اصلی را در شکل گیری چهره کره زمین بازی کرده است. رشته زمین شناسی تماما متکی بر این باور بود که تغییرات فیزیکی کره زمین، ناگهان و در نتیجه یکرشته کاتاستروف (فاجعه) از آن نوع که در توفان نوح در انجیل شرحش رفته (40 شب و 40 روز تمام زمین را فراگرفت) بوجود آمده است. چنین طرز تفکری را "کاتاستروفیسم" می خواندند. اما در اواسط قرن 19 تئوری کاتاستروف جای خود را به تئوری دیگری داد که متکی بر یک اصل بسیار مهم بود و آن اینکه: "گذشته جای پای خود را در حال می نهد پس حال، کلید کشف گذشته است." همان قوای محرکه و نیروهای جغرافیائی که امروز در کارند سرمنشاء تغییرات فیزیکی کره زمین هستند.

با بهبود وسائل دریانوردی و کشف قاره های جدید، انسان توانست نقشه کره خاکی را دقیق تر بکشد. فسیل شناسی نیز یکی دیگر از رشته هائی بود که دروازه ها را بروی علم زمین شناسی باز کرد. در اوائل قرن 20 تئوری "جدا شدن قاره ها" شواهد و دلایل جدیدی یافت و آلفرد واگنر اهل آلمان با قوت و اطمینان آن را طرح کرد. یکی از اولین شواهدی که نظر او را جلب کرد جفت شدن شکل و قواره آمریکای جنوبی و قاره آفریقا بود. گوئی آمریکای جنوبی را از آفریقا بریده اند و به آن سوی کره زمین رانده اند! واگنر متوجه شد که برخی ساختارهای جغرافیائی و فسیل گیاهان و حیوانات در سواحل آمریکای جنوبی و آفریقا مشابه یکدیگرند در حالیکه اقیانوس اطلس (آتلانتیک) این دو قاره را از یکدیگر جدا می کند و دارای آب و هوائی کاملا متفاوتند. پس علت چیست؟ این یکی از بهترین شواهد بود که نشان می داد این دو قاره قبلا یکی بودند. یا مثلا در منطقه قطب که سرزمین یخ زده ایست فسیلهای گیاهان مناطق حاره یافت شد! در قطبهای شمال وجنوب فسیل خزه هائی یافت شد که مخصوص آب و هوائی کاملا متفاوتند. به این ترتیب تئوری "جدا شدن قاره ها" راه را برای شکل گیری یک نگاه جدید به کره زمین باز کرد. اما طفلک واگنر رو در روی مغزهای متحجری ایستاده بود که در کله بسیاری از دانشمندان زمانش وجود داشت. اغلب دانشمندان سفت و سخت باور داشتند که قاره ها و اقیانوس ها مختصات همیشگی کره زمین هستند و از روز اول بوجود آمدن زمین به همین حالت موجود بوده اند. که البته چنین نبود، اما کسی حرف واگنر را نمی پذیرفت. یکی از نقاط ضعف واگنر این بود که نمی توانست به این سوال جواب دهد که چه نیروئی می تواند آنقدر قوی باشد که این قاره ها را از هم دور سازد و هر یک را به یک سو روانه کند! واگنر می گفت این قاره ها در آب شناور شده و هر یک بطرفی رفته اند. اما یک فیزیک دان زمین شناس اهل انگلیس به نام هارولد جفریز نظریه او را رد کرده و گفت که به لحاظ فیزیکی امکان ندارد که یک وزن انبوه از سنگ صلب در آب شناور شود و هر طرف که خواست برود و لنگر بیندازد! اینهم حرف درستی بود. پس از مرگ واگنر آزمایشات و مطالعات ادامه یافت. انسان وسائلی را ابداع کرد که توانست به مطالعه کف اقیانوسها بپردازد. مطالعات کف اقیانوس ها چیزهای عجیبی را نشان داد. مثلا اینکه کف اقیانوس در برخی نقاط بطرز حیرت انگیزی جوان است و بنظر می آید که کف اقیانوس در حال گسترش است! این مطالعات پرتو جدیدی بر تئوری واگنر انداخت. در واقع تئوری "جدا شدن قارها" طلایه دار تئوری سنگ ساختی است. هر چه در مورد اهمیت تئوری سنگ ساختی بگوئیم کم گفته ایم. اهمیت این تئوری برای علوم مربوط به زمین مانند اهمیت کشف ساختار اتم برای رشته فیزیک و شیمی است؛ مانند اهمیت تئوری تکامل برای زیست شناسی است.


تئوری سنگ ساختی و زلزله

همانطور که گفتیم، طبق تئوری سنگ ساختی، لایه بیرونی کره زمین مجموعه ای متشکل از یک دوجین (یا بیشتر) تخته سنگهای صلب کوچک و بزرگ است که نسبت به یکدیگر در حال حرکتند؛ و این تخته سنگها روی ماده ای که داغ تر و سیال تر است، شناورند. این تخته سنگها مرتبا نسبت به یکدیگر در حال حرکتند. این حرکات از 3 نوع هستند: حرکت دور شونده؛ حرکت درهم رونده؛ حرکت مماس افقی. در نتیجه حرکت دور شونده کف اقیانوس ها انبساط می یابند، قاره ها از یکدیگر فاصله می گیرند و آتشفشانها رخ می دهند. اما زلزله ها به دلیل حرکات درهم رونده تخته سنگها یا حرکت مماس افقی آنها نسبت به یکدیگر رخ می دهند. سلسله جبال نیز در نتیجه همین حرکت درهم رونده شکل می گیرند. به خط تماس این تخته سنگها خط گسل می گویند. این خط گسل ها گاه به هزاران کیلومتر می رسند و تمام شهرهائی که روی آن و در حواشی آن قرار دارند در معرض تهدیدات زلزله اند.

در حرکت دور شونده تخته سنگها از هم فاصله می گیرند؛ سنگ مذاب از زیر به رو می آید و قشر جدیدی را می سازد که حالت برآمدگی دارد. رشته تپه های وسط اقیانوس اطلس ناشی از این نوع حرکت است. این حرکت باعث انبساط کف اقیانوس می شود. اقیانوس اطلس سالانه 2 سانت و نیم یعنی 25 کیلومتر در یک میلیون سال بزرگ می شود. انبساط کف اقیانوس اطلس در 100 تا 200 میلیون سال گذشته باعث شده که این اقیانوس از آب باریکه ای میان قاره های اروپا و آمریکا و آفریقا تبدیل به یک اقیانوس عظیم شود. اما با وجود گسترش کف اقیانوس اندازه زمین در 600 میلیون سال گذشته عوض نشده است. زیرا در نقاط دیگر، تخته سنگها در نتیجه حرکت درهم رونده کوچک می شوند. وقتی تخته سنگها بطرف هم حرکت می کنند و در هم فرو می روند، پس از مدتی سر بهم سائیدن یکی از آنها بزیر دیگری میلغزد و وارد حوزه سنگ مذاب زیر پوسته زمین می شود. به این ترتیب تخته سنگهای کهنه، نوسازی می شوند! اما همزمان، انرژی بزرگی که در نتیجه فشار آوردن بر هم ذخیره شده است، رها می شود و ما تاثیرات آن را بشکل زمین لرزه تجربه می کنیم. این درهم فرو رفتن تخته سنگها به سه شکل صورت می گیرد: میان دو تخته سنگ قاره ای؛ میان دو تخته سنگ اقیانوسی؛ میان یک تخته سنگ اقیانوسی و یک تخته سنگ قاره ای. در کف اقیانوس های جهان می توان شاهد دره هائی به عمق 8 تا 10 کیلومتر و بطول چندین کیلومتر بود. اینجا عمیق ترین نقطه اقیانوس است که درست در محل لغزیدن یک تخته سنگ بزیر دیگری بوجود آمده است. در طول تاریخ در نتیجه چنین حرکاتی برخی از شهرهای ساحلی کاملا بزیر اقیانوس ها رفته اند و سرمنشاء افسانه های مذهبی در مورد قدرت خداوند متعال و حرکات تنبیهی خدا شده اند. قدیمی ها می گفتند آب دهان باز کرد و شهر را درسته فرو داد! کوه های عظیم آند در پرو در نتیجه چنین حرکتی میان تخته سنگ اقیانوسی نازکا و تخته سنگ قاره ای آمریکای جنوبی بوجود آمده اند. در ساحل آمریکای جنوبی یک دره زیر آبی به نام دره پرو – شیلی موجود است. وحدت اضداد در همه جای طبیعت موجود است و به اشکال مختلف خود را نشان می دهد. بوجود آمدن این دره زیر آبی و سر به فلک کشیدن کوههای آند که به ستون فقرات قاره آمریکای جنوبی معروف است، مربوط به یک پروسه اند. به همان ترتیب وقتی که دو تخته سنگ اقیانوسی درهم فرو رفته و یکی بزیر دیگری می رود، دره های عمیقی در کف اقیانوس بوجود می آید. هنگامی که دو تخته سنگ قاره ای درهم فرو می روند و هیچیک راه را بر دیگری باز نمی کند، زلزله رخ نمی دهد بلکه کوهها شکل می گیرد: انرژی انباشت شده در این بهم سائی به شکل گیری کوههای عظیم پا می دهد. دلیل آنکه در این مورد یک تخته سنگ بزیر دیگری نمی لغزد به جنس تخته سنگها مربوط است. سنگهای قاره ای نسبتا سبک هستند و وقتی بهم می خورند در مقابل کشش رو به پائین مقاومت می کنند و در عوض در نقاطی برجسته شده و رو به بالا می روند. شکل گیری رشته کوه هیمالیا نتیجه یکی از این حرکات تخته سنگهاست. 50 میلیون سال پیش تخته سنگ هند به تخته سنگ "اورآسیا" برخورد کرد و درهم فرورفتن بطئی که میلیونها سال طول کشید موجب سر به فلک کشیدن هیمالیا و پدید آمدن فلات تبت شد و اقیانوسی که میان اینها قرار داشت خشک شد.

زلزله هائی که در ایران رخ می دهد و شکل گیری رشته کوه های ایران و حوزه های نفتی خلیج مربوط به حرکتهای تخته سنگ های هند، عربستان و آفریقا نسبت به تخته سنگ اورآسیاست. تخته سنگ عربستان نسبت به قاره آفریقا حرکت دور شونده و نسبت به تخته سنگ اورآسیا حرکت درهم رونده دارد. عربستان، میلیون ها سال پیش از ساحل شرقی آفریقا جدا شد و دریای سرخ بوجود آمد.


سونامی و زلزله 

امواج سونامی، در نتیجه رخداد زلزله در کف اقیانوس و یا انفجار آتشفشان در آنجا بوجود می آید. انرژی عظیمی که از اینها رها می شود به جریان آب اقیانوس منتقل می شود. آب با سرعت عظیم شروع به حرکت می کند. طول موج آب (فاصله میان یک تاج موج با تاج موج بعدی) گاه به 965 کیلومتر می رسد. اما ارتفاع موج در نقاط عمیق اقیانوس قابل رویت نیست. وقتی که آب با سرعت به مناطق کم عمق در ساحل می رسد ارتفاع می گیرد بطوریکه گاه به 60 متر نیز می رسد. سرعت آب می تواند به 800 کیلومتر در ساعت برسد.


انقلاب تمام نشده است 

انقلابی که تئوری سنگ ساختی در علم زمین شناسی آغاز کرده هنوز تمام نشده است. شناختی که تا کنون بدست آمده بطور کیفی انسان را از تاریکی و نادانی در مورد حرکات زمین در آورده است. اما هنوز سوالات عدیده دیگری برجاست که علم باید به آنها پاسخ دهد و مطمئنا خواهد داد. اما این تمام مسئله نیست. مسئله آن است که علم و دانش بالاتر باید به خلق خدمت کند و مردم جهان را از رنج حرکات ناگهانی و خشونت بار طبیعت نجات دهد. این مسئله ای است که فقط با عوض شدن نظام اجتماعی حاکم در هر کشور و در کل جهان ممکن خواهد شد. تا زمانی که این نظام طبقاتی پا برجاست، علم در جهت خدمت به اغنیا استفاده خواهد شد. بشر به نقطه ای از علم و دانش و فن آوری و ثروت رسیده است که همه مردم جهان بتوانند از رفاه برخوردار شوند و تا به این حد و در این ابعاد گسترده قربانی حرکات خشونت بار طبیعت نشوند. طبق یک آمار شنیدنی، 90 درصد دانشمندانی که جامعه بشری در تمام طول تاریخ خود تولید کرده است، امروز در قید حیاتند! بله در چنین شرایطی اکثر مردم دنیا در مقابل حوادث طبیعی و حرکات طبیعی کره زمین بی دفاع اند و عاجزانه قربانی آن می شوند. این تناقض را مارکسیسم به صورت "تضاد میان نیروهای تولیدی و روابط تولیدی" فرموله می کند. نیروهای تولیدی به مهارت و دانش انسان و ابزار ساخت انسان اتلاق می شود و "روابط تولیدی" به نظام سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک حاکم. مسئله آن است که نیروهای تولیدی بشر آنقدر پیشرفت کرده که پوسته نظام اجتماعی سرمایه داری برای آن بشدت تنگ است. میان آنها تصادم بوجود آمده است. و فقط انقلاب می تواند این مسئله را با سرنگون کردن نظام سرمایه داری حل کند. در واقع صدها هزار تن کشته های سونامی و شهرهای ویران شده و روستاهای ناپدید شده ، محصول نظام سرمایه داری است.

دانش و ثروت محصول فکر و کار بشر در بخش کوچکی از جهان متمرکز شده است. اگرهمین فاجعه در اقیانوس آرام در سواحل آمریکا رخ می داد تعداد تلفات در نتیجه سونامی و تعداد تلفات در نتیجه نرسیدن کمک هرگز به این حد نمی رسید. تا ده روز بعد از رخداد سونامی هنوز پای کسی به برخی جزیره ها و روستاها نرسیده است. گفته می شود هنوز صدها هزار نفر از مردم سونامی زده در منطقه "آچه" از کشور اندونزی در جزایر و روستاهای خود محصور مانده اند و هیچ سازمان امدادگری نتوانسته کمکهای خود را به آنها برساند زیرا آنان مردم مناطقی هستند که حتا جاده ندارد چه برسد به فرودگاه. زمانی که روستاهای ماهیگیران قایق های خود را از دست می دهند همه چیز را از دست می دهند: وسیله امرار معاش و وسیله تماس با دنیای خارج از روستای خود. مردم این مناطق حتا حساب بانکی ندارند چه برسد به بیمه ساختمان یا ابزار کار. آنچه اثرات مخرب زلزله ها و سونامی ها را تشدید می کند ساختار نابرابری در جهان است که ثروت در یکسو و فقر در سوی دیگر انباشت شده است.

سرمایه داری موجب پیشرفت علم و دانش و فن آوری شده است. اما در همان حال بزرگترین مانع و سدی است که نمی گذارد نوع بشر از این پیشرفتها سود ببرد. در سرمایه داری، پیشرفت علم وابسته به سودآوری آن است. کشته شدن بیش از 150 هزار تن در سونامی آسیا بسیار وحشتناک است. اما هر ماه بیش از 165 هزار نفر از مالاریا می میرند که اغلبشان کودکان آفریقائی اند. هر ماه 240 هزار نفر از بیماری ایدز می میرند که اغلبشان در آفریقا زندگی می کنند. ماهانه 140 هزار نفر از اسهال می میرند. مالاریا و اسهال و گرسنگی بیماری های شناخته شده اند و برای آنها درمان وجود دارد! یک استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا در آمریکا می گوید: "با خرج 2 تا 3 میلیارد دلار روی مالاریا می توان سالانه یک میلیون نفر را از مرگ نجات داد." این مبلغ یعنی چیزی کمتر از هزینه روزانه لشگرکشی های آمریکا در اقصی نقاط جهان.

سونامی صدها هزار قربانی گرفت. در واقع به انسان نهیب زد که دیری است که زمان یک انقلاب اجتماعی کمونیستی در سراسر کره خاکی فرا رسیده است. مائوتسه دون می گوید: «انسان ابزار را می سازد... وقتی ابزار طلب انقلاب می کند آن را از طریق انسان فریاد می کند.»

--------------
توضیحات: منبع تمام مطالب علمی و عکسهای این مقاله، جزوات مرکز مطالعات زمین شناسی ایالات متحده می باشد:USGS

 لینک منبع

فعلن هیچ دیدگاهی برای "سونامی چیست و چرا تولید می شود"