توفان کاترینا دست در دست سرمایه داری فاجعه انسانی تولید کرد


توفان كاترینا نقاب از چهره جامعه طبقاتی تبعیض گرای آمریكا برداشت.

قبل از این، طبق آمار می دانستیم كه آمریکا حدود 25 درصد كل جمعیت زندانی جهان را دارد در حالیكه جمعیتش 5 در صد جمعیت جهان است. یك درصد از ثروتمندترین خانوارهای آمریكا 20 درصد کل در آمد کشور را در اختیار دارند و مدیركل های بزرگترین شركتها 475 برابر كارگران صنعتی حقوق می گیرند در حالیكه در سال 1980 این نسبت 40 به یك بود. همین نسبت در بریتانیا 24 به یك و در فرانسه 15 به یك است. اینها را آمار می گفت اما وقتی كاترینا آمد، آمار در تصاویر تکان دهنده جان گرفتند: سگهای نئواورلئان كه سوار بر هواپیماهای چارتر از سیل جان سالم بدر می برند در حالیکه كودكان و مادر بزرگهای آفریقائی تبار در محاصره سیل گرفتارند.

فاجعه ای كه با وقوع توفان كاترینا در مناطق جنوبی آمریكا بوجود آمد را به هیچ رو نمیتوان «طبیعی» نامید زیرا از قبل پیش بینی شده بود و از چند سال پیش از آن طرحهائی برای مقابله با آن ریخته شده بود اما دولت سرمایه داری آمریكا پیشگیری از فاجعه را سودآور تشخیص نداده بود. پیش بینی ها آنقدر دقیق بود كه هیچ جای شك باقی نمی گذارد. شبیه سازی های كامپیوتری مراكز جو شناسی نشان داده بود كه با رسیدن توفان حداقل ١٦٠ کیلومتر مربع از مساحت شهر به طور کامل زیر آب خواهد رفت و حدود ٨٠ هزار تا ١٠٠ هزار نفر کشته خواهند شد. در پرتو این تحقیقات، آژانس فدرال برای حل مسائل اضطراری در سال ٢٠٠١ اعلام کرده بود که از میان سه فاجعه بزرگی که آمریکا در انتظار آن است، احتمال در آب فرو رفتن نیواورلئان بعد از یک توفان بسیار شدید، جدی ترین و نزدیک ترین این فجایع می باشد (دو فاجعه دیگر یکی زلزله در کالیفرنیاست و دیگری یک حمله تروریستی به مانهاتان).

توفان شدید نیواورلئان كه به توفان كاترینا معروف شد نتیجه آشفتگی های بسیار قوی در جو زمین بود. در ٢٣ اوت در ٢٠٠ کیلومتری باهاماس یك توفان حاره ای شكل گرفت و پس از چهار روز كه از خلیج مکزیک گذشت، این توفان تبدیل به یک هیولا شد. آب های خلیج به طور غیرعادی گرم شده و انرژی عظیمی را در خود متراکم کرد. توفانی كه شكل گرفته بود بسرعت این حجم وسیع انرژی را جذب كرد و تبدیل به تندباد درجه ٥ شد و با بادهای ٢٩٠ کیلومتر در ساعت تركیب شد و امواج عظیم طوفانی به ارتفاع ١٠ متر به وجود آورد. هواشناسان می گویند این واقعه ای بسیار وحشتناك است زیرا هرگز یك توفان کارائیبی تبدیل به چنین هیولائی نشده بود. بسیاری از محققین می گویند این دگردیسی نتیجه تاثیرات گرم شدن جو زمین است.

توفان، سدهای شنی شهر را خراب کرد. سدهای شنی مناطق فقیر نشین كه اهالی آن اكثرا آمریكائی های آفریقائی تبار (سیاهان) هستند بسیار ناکافی و ارتفاعشان از سدهای شنی مناطق ثروتمندنشین کمتر بود. ارگان های دولتی هیچ هشداری ندادند در نتیجه بالا آمدن آب هزاران نفر را در خواب غافلگیر کرد. مناطق توریستی و برخی مناطق ثروتمند که بر بلندی ها بنا شده بودند از سیل در امان ماندند اما در مناطق دیگر آب تا روی سقف خانه ها بالا آمد. وقتی فاجعه سیل آمد ارگان های دولتی اكثریت مردم نئواورلئان را كه مردم محروم و فقیر آفریقائی تبارند را رها كرده و به داد ثروتمندان رسیدند. اولین عملیات نجات توسط یك زن و شوهر میلیونر كالیفرنیائی بود كه هواپیمای چارتری را برای تخلیه سگهای نئواورلئان كرایه كردند. آمدن این توفان از قبل پیش بینی شده بود. وقت كافی برای اقدامات پیشگیرانه بود. اما جامعه پر تبعیض و طبقاتی حتا در شرایط اضطراری نمی تواند غیر طبقاتی و بدون تبعیض عمل كند. رئیس جمهور آمریكا در ابتدا نسبت به این فاجعه بی اعتنائی كرد. بهمین جهت مردم به مسخره اسم شهر را گذاشته اند: « دریاچه جورج ». توفان آنچنان تمایزات طبقاتی را به نمایش گذاشت و آش آنقدر شور شد كه حتا جورج بوش مجبور شد اعتراف كند كه خرابی های فاجعه كاترینا گام به گام متاثر از نابرابری های طبقاتی و نژادی است. تمام مردم آمریكا و همه مردم دنیا دیدند كه آمریكا مانند همه نقاط دیگر جهان سرمایه داری از دو قطب تشكیل شده است: قطب ثروت و قطب فقر. قطب طبقه سرمایه دار و قطب طبقه كارگر و محرومان.


سرمایه داری ویرانگر و سرنوشت توده ها

خیلی از مردم ما كه بارها بلایای طبیعی را تجربه كرده اند و در شرایط عقب ماندگی و تحت یك نظام ارتجاعی و ضدمردمی، قربانیان بیشمار و تخریب بسیار را شاهد بوده اند با تعجب از خود می پرسند كه: «مگر آمریكائیان تكنولوژی پیشرفته ندارند؟ منابع مالی و امكانات ندارند؟ ابزار پیش بینی ندارند؟ سیستم كارآمد مدیریت بحران و كمك های اضطراری ندارند؟ مگر دولت شان به فكر مردم نیست؟ مگر هیئت حاكمه شان نماینده مردم و متكی به مردم نیست؟ پس آمریكا دیگر چرا؟»

پاسخی كه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و نماز جمعه ها و منابر به گوش می رسد رذیلانه و فریبكارانه است. می گویند: «این یك بلای شبه الهی است!» یعنی شبیه آنچه كه در افسانه های مذهبی می خوانیم. چیزی شبیه به توفان نوح یا هجوم پرندگان با سنگریزه به سپاه ابرهه (پادشاه حبشه) یا غرق شدن سپاه فرعون در دریای احمر. این نوع «اطلاع رسانی» چیزی جز تكرار خرافات غیر علمی در قرن بیست و یكم نیست. خرافاتی كه نتیجه نادانی و سطح پایین دانش بشر قرون و اعصار قدیم در توضیح وقایع و ریشه یابی تحولات طبیعی بود. با یك هوش متوسط هم می توان نتیجه منطقی این حرفها را فهمید. یكم، وقتی كه بلا را خدا نازل كرده باشد، دیگر انگشت اتهام را نباید به سوی كسی گرفت و به راه های پیشگیری و یا به حداقل رساندن لطمات و تلفات ناشی از این وقایع نباید فكر كرد. دوم، اگر هم دنبال مقصر می گردید باید ببینید آن مردمی كه این بلا سرشان آمده و جان و مال و نزدیكان خود را از دست داده اند بر اساس معیارهای مذهبی، چه «گناهان كبیره ای» مرتكب شده بودند كه خدا با آنان چنین كرد! اینها دروغهایی است كه آخوندها به شكل آشكار در مساجد و مجامع، و اخبار نویسان و مفسران حكومتی به شكل خجالتی به خورد مردم می دهند. عین همین حرفها را بعد از زلزله مهیب بم هم می زدند و از امام هشتم شیعیان نقل می كردند كه: هرگاه بلایی عظیم بر خلقی نازل شود جزایی است كه خداوند به گناهانشان می دهد.

اما تلفات ناشی از كاترینا دو دلیل زمینی داشت. دو دلیل مرتبط به هم: منافع سرمایه داری و ایدئولوژی سرمایه داری. مناطقی كه آسیب دیدند توده های فقیر عمدتا آمریكائی های آفریقائی تبار را در خود جای داده بودند. حوزه رودخانه «می سی سی پی» اقامتگاه تاریخی بردگان سیاه در ایالات جنوبی آمریكا است. 70 درصد جمعیت «نیو اورلینز» را سیاهان تشكیل می دهند. خیلی از آنان همانند بسیاری از طبقات و قشرهای فرودست جامعه آمریكا از امكاناتی نظیر بیمه مناسب بهداشت و درمان و مسكن محرومند. خیلی از آنان برای قابل تحمل كردن فقر و رفع كمبودها، به زندگی جمعی و ارتباط نزدیك و روزمره با اهل فامیل و بستگان متكی شده اند. در آمریكایی كه برای یافتن كار و رسیدن به محل كار یا تحصیل و حتی خرید مایحتاج زندگی باید اتوموبیل داشت، بسیاری از این خانواده های فقیر از این وسیله محرومند. پس عجیب نیست كه از دو روز قبل از وقوع كاترینا، شدت و قدرت و مسیر توفان پیش بینی شده بود ولی بسیاری از مردم محل زندگیشان را ترك نكردند و به مناطق امن نرفتند. آنان امكان نقل مكان یعنی ماشین، بنزین و یا پول نقد نداشتند. منطق بیرحم سرمایه داری، كسب سود بیشتر است. به هر قیمت ممكن. رفع محرومیت و فقر و تغییر شرایط نابسامان معیشتی توده های زحمتكش، دغدغه دولت سرمایه داری و بنگاه های سرمایه انحصاری نیست. درست برعكس. وجود یك توده انباشته فقیر و محروم و بیكار، منبع ذخیره مناسبی برای سرمایه داری است كه مرتبا از آن نیروی كار ارزان مورد نیازش را تامین كند. سرمایه داری با این منطق جلو می رود كه هر چه توده ها فقیرتر باشند، هر چه برای پیدا كردن كار عطش بیشتری داشته باشند، كارگران و خدمتكاران مطیع تر و سر به راه تری خواهند بود. نگاه سرمایه داری به دنیا و توده های زحمتكش، نگاهی از بالا و تحقیرآمیز است. ایدئولوژی سرمایه داری امپریالیستی آمریكا، ضد زحمتكشان، ضد سیاهان و رنگین پوستان، ضد زنان است. این ایدئولوژی تا آنجا برای جان آدمهای معمولی و زحمتكش ارزش قائل است كه مستقیما در خدمت تحكیم حاكمیت نظام سرمایه داری امپریالیستی و كسب حداكثر سود ممكن قرار بگیرد. ایدئولوژی سرمایه داری آمریكا روی قانون جنگل و تنازع بقا استوار است. بر مبنای این ایدئولوژی «كسانی كه به ثروت و رفاه و قدرت رسیده اند حقشان است چون از بقیه شایسته تر و برتر و بهتر بوده اند.» این منطق، هم در مورد افراد صدق می كند و هم گروه های اجتماعی. به این معنی كه مثلا سفیدپوستان از سیاهپوستان شایسته ترند چون حاكمان جامعه هستند. یا مردان از زنان شایسته ترند چون نظام مردسالاری برپاست. نتیجه عملی این نگرش به قربانیان و آسیب دیدگان كاترینا چیزی نیست جز بی توجهی و بی اعتنایی مقامات دولت آمریكا نسبت به این فاجعه انسانی، چه قبل و چه بعد از وقوع.

اینكه تا یك هفته بعد از كاترینا، مقامات و نهادهای دولتی هیچ كاری برای نجات بازماندگان واقعه نكردند و همین مساله باعث افزایش تعداد قربانیان شد از همین ایدئولوژی سرچشمه می گرفت. اینكه از آغاز تلاش حكومت برای «عادی كردن اوضاع» در مناطق توفان زده تا همین امروز، هیچ كمك جدی برای جبران از دست رفته ها و بازگشت به كار و تحصیل و زندگی به بازماندگان نشده است نیز ریشه در همین ایدئولوژی دارد. به جای این اقدامات ضروری از نظر مردم، كارهایی را انجام دادند كه از نظر حكومت و سرمایه های امپریالیستی لازم بود: اعلام حكومت نظامی در شهرهای توفان زده؛ انتقال و اسكان موقت بازماندگان در مناطق محصور شبیه به اردوگاه در ایالات همسایه؛ جلوگیری از بازگشت خانواده ها به محل زندگی سابقشان؛ دادن وعده كمك های فوری بلاعوض و تسهیلات بیمه درمانی و وام های درازمدت برای فرونشاندن خشم و عصیان مردم؛ گسیل داشتن دسته های مبلغان مرتجع مذهبی و فعال كردن نمایندگان گروه های خیریه مسیحی در میان آسیب دیدگان؛ اعلام روز دعای عمومی!

هنوز واحدهای كمك رسانی در میانه راه بودند و از بسته های كمك غذایی و دارویی خبری نبود كه نخستین واحدهای سركوبگر پلیس و گارد ملی وارد شهرهای بلا زده شدند. سوالی كه پیش آمد این بود كه چرا؟ اینها با تفنگها و هلیكوپترهایشان آمده بودند كه با چه خطری مقابله كنند؟ جوابی كه شبكه های امپریالیستی نظیر «سی ان ان» و «فاكس نیوز» حاضر و آماده كردند این بود كه مشتی اراذل و اوباش از فرصت استفاده كرده و دارند از آب گل آلود ماهی می گیرند. یعنی در فقدان پلیس و مجریان نظم و قانون به سرقت تاراج اموال مشغولند و مردم را می كشند و به زنان تجاوز می كنند و محلات را قرق كرده اند. عین همین تبلیغات را رسانه های ایران هم مو به مو تكرار كردند. لابد برای اینكه مردم شكرگذار باشند و بگویند: صد رحمت به ناامنی و جنایت و تجاوز در جمهوری اسلامی. اینها برای اثبات حرف خود، تصاویر ده ها نفر كه با بسته های غذا و مایحتاج اولیه از سوپر ماركت های بی صاحب مانده خارج می شدند را هم پخش كردند. تصاویر واقعی از یك عمل واقعی؛ از یك خطر واقعی! مساله این بود كه مردم در شهرهای اسیر سیل و توفان، با یك اجبار و فرصت روبرو شدند. اجبار به آستین بالا زدن، همفكری كردن و همراه شدن برای رفع نیازهای اضطراری خود و كودكانشان. اجبار به تلاش برای غلبه بر مشكلات فوری. اجبار به سازماندهی خود برای جمع آوری و توزیع امكانات و مقابله با هیولای گرسنگی و بیماری و جراحات مرگبار. در این میان، قدرت سیاسی حاكم موقتا حذف شده بود. پلیس و محكمه سركوبگری در كار نبود. مرزهای «مقدس» مالكیت خصوصی بی معنا شده بود. گدایان و بی خانمان ها همدرد پیدا كرده بودند، آنهم به وسعت جمعیت یك شهر. پس مردم می توانستند و می بایست آستین بالا می زدند و زدند. مسلم است كه اولین و بدیهی ترین كار، «بی اجازه وارد شدن» به فروشگاه های مملو از مواد غذایی و مایحتاج اولیه زندگی و تامین نیازهای ده ها هزار نفری بود كه به دام سیل افتاده بودند. از نظر هیئت حاكمه امپریالیستی آمریكا، خطر واقعی همینجا بود. یعنی همبستگی و سازماندهی و اقدام مستقل توده ها فارغ از قدرت سیاسی و نظم و قانون حاكم. بعلاوه، مردم خشمگین بودند و آن روزها اگر دستشان به سیاستمداران فریبكار می رسید خرخره شان را می جویدند. بنابراین، نیروهای مسلح سركوبگر فورا به میدان آمدند تا این روحیه را در هم شكنند و مردم حساب كار را بكنند. نفرت انگیزتر از همه این بود كه نظام و حكومت امپریالیستی یعنی مسئول اصلی بدبختی و محرومیت و رنج زحمتكشان، بازوی سركوبگر خود را تحت عنوان نجات مردم و حمایت از توده ها به صحنه آورد.

اقدام بعدی حكومت، انتقال و اسكان اجباری بازماندگان توفان كاترینا در شهرها و مراكز از پیش تعیین شده بود. بسیاری از خانواده ها در شهرك های اطراف محل زندگی خود و یا در شهرهای دیگر ایالت كه آسیب ندیده بود، فك و فامیل و بستگان نزدیك داشتند و می خواستند نزد آنان زندگی كنند اما به این گروه از مردم حق پیاده شدن از اتوبوس های انتقال را ندادند. در محل های جدید اقامت، خبری از كمك های مالی نشد. تنها یك كارت اعتباری 2000 دلاری به بخشی از مردم رسید كه به هیچ وجه برای گرفتن آپارتمان و گذران زندگی با هدف پیدا كردن كار كافی نبود. (1) اینك با فرونشستن آب در شهرهای توفان زده، خیلی ها خواهان بازگشت به خانه خود هستند. می خواهند از اول شروع كنند. ولی مقامات در بیشتر موارد، حتی اجازه این كار را هم به آنان نمی دهند. به یك دلیل ساده. منافع بنگاه های عظیم ساخت مسكن و شهرسازی در میان است! اینها از مدتها پیش برای خرید محل های مسكونی تهیدستان و تخریب مجتمع های كهنه فقیرنشین نقشه می كشیدند. می خواستند این جمعیت را از شهرها و مناطق توریستی و نان و آب داری نظیر «نیو اورلینز» برانند و به جای خانه های آنان، مجتمع های مسكونی و تجاری گرانقیمت بر پا كنند و سود به جیب بزنند. اما در شرایط عادی، زورشان به هزاران خانوار نمی رسید. توفان كاترینا این تنور را برایشان گرم كرده و اینها می خواهند تا فرصت هست نان را بچسبانند. یكی از مسئولان همین بنگاه های ساخت مسكن با صراحت و وقاحت گفته است كه: «كاری كه ما از انجامش برنمی آمدیم را خدا انجام داد!»

اقدام بی هزینه و البته بیهوده دیگری كه فرماندار ایالت لوئیزیانا انجام داد، اعلام روز دعای عمومی بود. مردم خواهان تلاش جمعی برای به متوقف كردن مرگ و میر توفان زدگان، دستیابی به مایحتاج اولیه خوراكی و درمانی و امیدهای واقعی برای بازسازی زندگی و كار بودند، ولی مقامات دولتی به جایش مراسم شكرگذاری از درگاه آسمان و طلب استغفار از خدا راه انداختند. باز همان حربه همیشگی برای آرام كردن توده ها با دلخوشی ها و وعده های غیرواقعی «آن جهانی»، بستن چشم آنان بر مشكلات اصلی و مسبب بدبختی ها، و بازماندن از راه حل واقعی یعنی به پا خاستن كارگران و ستمدیدگان برای در دست گرفتن سرنوشت خود و رها شدن از شر این نظام جنایتكار طبقاتی. می بینید كه «خدا» فقط به فكر تامین منافع فوری بنگاه های خانه ساز و شهرساز نیست، منافع دائمی نظام و دولت سرمایه داری را هم مد نظر دارد.

تلفات عظیم انسانی و لطمات چشمگیر مادی تنها نتیجه توفان كاترینا نبود. بر اثر این واقعه، تضادها و واقعیات مهمی به روی صحنه آمد و در معرض دید همگان قرار گرفت. كاترینا عمق شكاف طبقاتی و نابرابری و تبعیض ملی نژادی در بطن ثروتمندترین كشور دنیا را عریانتر از پیش به نمایش گذاشت. این دست طبیعت بود كه توفان را به سواحل و شهرهای جنوبی آمریكا كوبید، اما این دست نامریی سرمایه داری بود كه با نگهداشتن صدها هزار نفر از ساكنان منطقه ای كه به «كمربند سیاه» مشهور است در فقر و محرومیت از امكانات، شرایط كشته شدن و ضربه خوردن و لطمه دیدنشان را فراهم كرد. شك نیست كه قشرهای رنگین پوست و گروه هایی از سفیدپوستان ساكن این منطقه هم قربانی كاترینا شدند. همسرنوشت شدن اینان با توده های عمدتا سیاهپوست پیش از هر چیز از موقعیت بی ثبات و ناامن اقتصادی و اجتماعیشان ناشی می شد. قربانیان غیر سیاهپوست نیز در رده های تحتانی و متوسط رو به پایین جامعه جای داشتند. كاترینا نشان داد كه امكان خارج شدن سریع اوضاع از كنترل حكومت وجود دارد و هیئت حاكمه امپریالیست علیرغم همه قدرت نمایی ها و تبلیغات شبانه روزی اش، قادر مطلق نیست. كاترینا نشان داد كه نقطه ضعف بزرگ امپریالیستها، بی اعتماد شدن توده های مردم نسبت به آنها و فرو ریختن امیدها و توهمات طبقات تحتانی نسبت به نظام استثمار و ستم است. كاترنیا ضربه سنگینی به این امیدها و توهمات زد و نه فقط در افكار عمومی آمریكا كه در افكار مردم دنیا سوالات جدی ایجاد كرد. وقایع بعد از توفان یك مساله حیاتی دیگر را هم نشان داد: اینكه طبقه حاكمه حتی در شرایط بحران و ضعف از سلاح سركوب دست نمی كشد؛ از منافع اساسی خود نمی گذرد؛ در تبلیغات فریبكارانه و پراكندن خرافه و جهل كوتاه نمی آید. توده های زحمتكش و ستمدیده می توانند و باید طبقه حاكمه را با مبارزه خود عقب بنشانند و هر جا كه توانستند حق خود را بگیرند، اما حاكمان هرگز به خواست خود و بدون مقاومت از قدرت كنار نمی روند. نظام ستم و استثمار و بدبختی هایی كه مرتبا برای مردم به همراه دارد به شكل خودبخودی و یا با حك و اصلاح كنار نمی رود و تغییر ماهیت نمی دهد. به یك كلام، درس اساسی كه باید از كاترینا گرفت ضرورت انقلاب علیه نظم حاكم است. این نتیجه ای است كه انقلابیون همه كشورها باید در میان مردم تبلیغ و ترویج كنند.

چقدر وعده دادن ها و خلف وعده های امپریالیستهای آمریكایی و نوكران اسلامی شان به هم شبیه است. در اولین روزهای شیوع وبا در ایران كه ممنوعیت فروش سبزیجات تازه را در پی داشت، احمدی نژاد عوامفریبانه اعلام كرد كه دولت از محل درآمدهای ارزی ضرر سبزیكاران را فورا جبران می كند. علت ممنوعیت فروش سبزیجات این بود كه بخش عمده تولید سبزی در ایران با بكارگیری فاضلاب ها یعنی عامل اصلی گسترش وبا انجام می گرفت. وزیر جهاد كشاورزی هم بلافاصله وعده داد كه این پول به همه سبزیكاران پرداخت خواهد شد. حالا بعد از گذشت دو ماه و افتادن آبها از آسیاب و عدم پرداخت كمك نقدی، وزارت جهاد كشاورزی در پاسخ به اعتراض سبزیكاران اعلام كرده كه این كمك فقط به سبزیكارانی پرداخت می شود كه با آب سالم زمین هایشان را آبیاری می كرده اند! وقتی كه از آقای وزیر علت این تغییر موضع را می پرسند با پررویی می گوید كه: «ما تغییر موضع نداده ایم. ما این پول را به همه سبزیكاران می دهیم. مساله اینست كه ما كسانی را كه از آب آلوده استفاده كرده اند، سبزیكار به حساب نمی آوریم!»


پاكسازی قومی در نئواورلئان

بیش از چند ماه از تازیانه های كاترینا بر پیكر ایالت لوئیزیانا می گذرد و هنوز بسیاری از مردم دنیا نمی دانند كه بر صدها هزار بازمانده این واقعه چه رفته است. دوربین تلویزیون ها و شبكه های ماهواره ای تنها تصاویری را در مقابل چشم مردم قرار می دهند كه به تبلیغات و اهداف سودجویانه و عوامفریبانه صاحبان قدرت كمك كند. اگر حرفی از علل و ریشه های این فاجعه به میان می آوردند به شدت سطحی و گمراه كننده است. اگر راه حلی پیشنهاد می كنند محدود و بی سرانجام است و به وعده سرخرمن شباهت دارد. دلداری ها و ابراز همدردی هایشان لبریز از خرافه و تحقیر و تفرقه افكنی بین مردم است. و از آنجا كه مسكوت گذاشتن چنین مصیبت عظیمی ناممكن است، می كوشند فتیله اخبار را ذره ذره پایین بكشند و فراموشی عمومی را جایگزین توجه و نگرانی و هشیاری كنونی كنند. اما واقعیت ها چیست؟

یکی از رهبران حزب جمهوری خواه اعلام كرد: «بالاخره شهرک های نیواورلئان پاکسازی شدند. کاری که ما نتوانستیم انجام دهیم، خدا برایمان انجام داد» (اظهارات ریچارد بیکر، نقل شده در روزنامه وال استریت، نیویورک در ٩ سپتامبر٢٠٠٥ )

شهردار این شهر كه خودش یك آمریكائی آفریقائی تبار است با او هم صدا شد و تقریبا حرفی به این مضمون زد كه این ویرانی یک نعمت الهی است زیرا « اولین بار است که شهر ما از شر مواد مخدر و خشونت راحت شده است و ما خیال داریم آن را در همین وضع نگه داریم »

اهالی آفریقائی تبار شهر را كه اكثریت مردم نئواورلئان می باشند را در چهارگوشه آمریكا پخش كرده اند. در حالیكه آنها هنوز در پناهگاه ها و مراکز موقت به سر می برند دروازه های نئواورلئان بروی لاشخورهای سرمایه داری باز شده است. جورج بوش وعده داده بود كه نیو اورلئان را « بزرگ تر و بهتر از قبل » بازسازی كنند. اما در این بازسازی محله های بسیار محروم را که پایین تر از سطح دریا قرار دارند، تبدیل به گودال های آبگیر خواهند كرد تا بدین وسیله محله های ثروتمندنشین را مصون نگاه دارند و مانع بازگشت فقیرترین ساکنین شهر به محله هایشان شوند. اهالی فقیر و محروم نئواورلئان منظور رئیس جمهور‌ را از اینكه نئواورلئان را بهتر از قبل خواهد كرد خوب می فهمند:‌ منظورش آن است كه از این موقعیت برای پاکسازی شهر از جمعیت آفریقائی تبار استفاده خواهند کرد. به این ترتیب نئواورلئان شاهد یك جابجائی جمعیتی و پاكسازی قومی است. اولین کسانی که از برنامه بازسازی ٢٠٠ میلیارد دلاری سود خواهند برد شرکت های سرمایه داری نزدیك به جورج بوش می باشند. اینها همان شركتهائی هستند كه سودهای افسانه ای از قراردادهای بازسازی عراق نصیب خود كردند. فاجعه طبیعی و جنگ های مهیب برای اینها بزرگترین موهبت هاست.

فعلن هیچ دیدگاهی برای "توفان کاترینا دست در دست سرمایه داری فاجعه انسانی تولید کرد"